سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه ی تنها
قالب وبلاگ

 gorrobbbbbbbb

 

با بالهای خسته در ایوان  تنگ  خویش

در         شهر          زشت        ما

 

اینجا که  فکر  کوته   و    دیواره   بلند

افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما

 

تنها چه می کند؟

 

می بینمش      که      :       غمگین

در ژرف این حصار

 

در حسرت شنیدن یک نغمه     نشاط

در آرزوی  دیدن  یک  شاخسار   سبز

 

یک چشمه یک درخت

 

یک باغ پر شکوفه یک آسما صاف

حیران نشسته است

 

در ابرهای دور

 

بر آرزوی کوچک خود چشم بسته است!

او را نگاه می کنم   و  رنج می   کشم!


[ پنج شنبه 86/12/2 ] [ 7:9 صبح ] [ بهزاد عبادی ] [ نظرات () ]

 

جز  خنده های  دختر دردانه ام   بهار

من سها  ست باغ و بهاری  ندیدهام

وز بوته های خشک لب پشت بام ها

جز زهر خند تلخ

کاری ندیده  ام.

بر لوح غم  گرفته این   آسمان   پیر

جز ابر تیره نقش  و نگاری   ندیدهام

در این غبار   خانه   دود آفرین  دریغ

من رنگ لاله  و  چمن از یاد برده ام

وزآنچه شاعران به بهاران سرودهاند

پیوسته یاد کرده وافسوس خورده ام

در شهر زشت ما

اینجا که فکر کوته و دیواره بلند

افکنده سایه بر سر و برسرنوشت ما

من سالهای سال

در حسرت شنیدن  یک  نغمه  نشاط

در آرزوی  دیدن   یک شاخسار  سبز

یک چشمه یک درخت

یک باغ پر شکوفه  یک  آسمان  صاف

در دود وخاک و آجر  و  آهن   دویده ام

 

 


[ شنبه 86/11/27 ] [ 1:18 عصر ] [ بهزاد عبادی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در آسمان خیال بالهایم را می گشایم هر چه از زمین و آدمهایش دورتر می شوم سبک و سبکتر میشوم.می خواهم دلم را هم باخودم ببرم نمی خواهم پیش این مردم خاکی بماند.هر چه از زمین دورتر می شوم گرمای وجود خورشید را بیشترحس میکنم و تنم داغتر می شود.می خواهم آنقدر پواز کنم تا به خورشید برسمکاش ابرها سد راهم نشوند من طاقت سنگینی ابرها را ندارم هنوز خیلی مانده بخورشید برسم می خواهم آنقدر به او نزدیک شوم تا از گرمای وجودش بسوزم من عاشق سوختنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 255991