|
کلبه ی تنها 
| ||
|
من قبل این را که مطلب خودم را بنویسم دوست دارم بگم که من چیزی را دیدم که واقعا برای من غیر قابل فهم سخنم را کوتاه بگویم واقعا اگر مادر را 10 بار ناراحتش کنی ممکن نیست که نفرینت کند اگر هم کند از ته قلب خود نبود واقعا مادر از پدر خیلی دلسوز تر است ولی اگر پدر را3 بار ناراحت منی چنان نفرینی میکند که نتوانی از جایت بلند شوی دوست ندارم که فکر کنید که پدر بی رحم است پدر این قدر ها هم بد جنس نیست خوب ولی دلسوزیش خیلی کمتر از مادر مهربان است ولی اینم بگم اگه مادر بیچاره را از حد ناراحت کردی کاری کمتر از پدرنمی کند ولی آخرش ممکنه مادر ببخدت اما پدر کمتر میشه که ببخشدت................
در تفسیر نیشابوری ات که در زمان پیامبر اکرم (ص) جوانی محتضر شد .نزد آن حضرت آمدند که از آن جوان عیادت فرماید. پیامبر اکرم (ص) چون به عیادت آن جوان تشریف آوردند زبان آن جوان بسته شده بود پیامبر اکرم (ص) از بستگان ان جوان سوال کرد : آیا این جوان تارک نماز بوده است ؟ عرض کردند :خیر حضرت پرسید:آیا تارک زکات بوده است؟ عرض کردند:خیر حضرت پرسید:آیا مورد عاق پدر بوده است؟ عرض کردند:خیر حضرت پرسید:آیا مورد عاق مار بوده است؟ عرض کردند :بلی یا رسول الله پس حضرت مادر او را احضار نمودند وبه او فر مودند:پسرت را حلال کن. عرض کرد:یا نبی الله !چگونه او را حلال کنم و حال آنکه سیلی به صورت من زده است و چشم مرا معیوب نموده است. پیغمبر اکرم(ص) دستور دادند تا آتش بیاورند مادر عرض کرد :برای چه؟ حضرت فرمودند : می خواهم به مکافات عملی که به جا آورده است او را بسوزانم مادر عرض کرد: یا رسول الله ! راضی نیستم او را بسوزانید زیرا که اونه ماه در رحم من بوده و پرورش یافته و دو سال هم او را شیر داده و تربیتش کردهام و چندین سال در کنار من بوده است اگر می خواهید اورا بسو زانید من از او راضی شدم. تا مادر از فرزند خود اظهار رضایت کرد زبان فرزند باز شد. [ جمعه 86/9/23 ] [ 8:13 صبح ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
بهارم دخترم از خواب بر خیز !
شکر خندی بزن شوری بر انگیز! گل اقبال من ای غنچه ناز
بهار آمد تو هم با او بیامیز! بهارم دخ رم آغوش واکن
که ازهرگوشه گل آغوش وا کرد زمستان ملال انگیز بگذشت
بهاران خنده ب ر لب آشنا کرد بهارم دخترم صحرا هیاهو ست.
جمن زیر پر و بال پرستو ست کبود چشم تو زیباتر از اوست! [ پنج شنبه 86/9/22 ] [ 1:57 عصر ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  در آسمان خیال بالهایم را می گشایم هر چه از زمین و آدمهایش دورتر می شوم سبک و سبکتر میشوم.می خواهم دلم را هم باخودم ببرم نمی خواهم پیش این مردم خاکی بماند.هر چه از زمین دورتر می شوم گرمای وجود خورشید را بیشترحس میکنم و تنم داغتر می شود.می خواهم آنقدر پواز کنم تا به خورشید برسمکاش ابرها سد راهم نشوند من طاقت سنگینی ابرها را ندارم هنوز خیلی مانده بخورشید برسم می خواهم آنقدر به او نزدیک شوم تا از گرمای وجودش بسوزم من عاشق سوختنم. | |
| [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||
