کلبه ی تنها | ||
سلام خوبین دوستان ببخشید یکمی دیر به روز شدم خوب کار هزار بدبختی شرمنده... .
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن راکه چنین باده خورد این چه عیباست بدین بی خردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهر فروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق آن که او عالم سر است بدین حال گواست فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست [ سه شنبه 88/12/4 ] [ 11:51 عصر ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |