کلبه ی تنها | ||
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتم پر گشودیم ودر آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشسیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت
[ شنبه 88/1/15 ] [ 3:45 عصر ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |