سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه ی تنها
قالب وبلاگ

 

 

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم


من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه می پرداختم


عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها


ساز جانم از تو پر آوازه بود.
تا در آغوش تو راهی داشتم


چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگو بار من شکفت


تو مرا بردی به شهر یادها
من ندیدم خوشتر از  جادوی تو

 


[ جمعه 87/8/3 ] [ 1:17 صبح ] [ بهزاد عبادی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در آسمان خیال بالهایم را می گشایم هر چه از زمین و آدمهایش دورتر می شوم سبک و سبکتر میشوم.می خواهم دلم را هم باخودم ببرم نمی خواهم پیش این مردم خاکی بماند.هر چه از زمین دورتر می شوم گرمای وجود خورشید را بیشترحس میکنم و تنم داغتر می شود.می خواهم آنقدر پواز کنم تا به خورشید برسمکاش ابرها سد راهم نشوند من طاقت سنگینی ابرها را ندارم هنوز خیلی مانده بخورشید برسم می خواهم آنقدر به او نزدیک شوم تا از گرمای وجودش بسوزم من عاشق سوختنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 255949