کلبه ی تنها | ||
در بیابانی دور که نروید جز خار که نتوفد جز باد که نخیزد جز مرگ
که نجنبند نفسی از نفسی خفته در خاک کسی زیر یک سنگ کبود در حال خاک سیاه
می درخشد دونگاه که به ناکامی از ین محنت گاه کرده افسانه هستی کوتاه باز می خندد مهر
باز می تابد ماه باز هم قافله سالا وجود سوی صحرای عدم پوید راه با دلی خسته وغمگین همه سال
دور از این جوش و خروش میروم جانب آن دشت خموش تا دهم بوسه بر آن سنگ کبود تا کشم چهره بر آن خاک سیاه [ سه شنبه 87/4/4 ] [ 2:47 صبح ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |