سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه ی تنها
قالب وبلاگ

 xxx

دشت با اندوه تلخ خویش تنها مانده است

زانهمه      سرسبزی  و    شور و نشاط

سنگلاخی    سرد بر      جا  مانده است

 

 

آسمان ا ز    ابر    غم   پوشیده    است

چشمه   سار   لاله ها   خوشیده  است

جای گندمهای   سبز جای  دهقانان شاد

خارهای جانگزا جوشیده است

بانگ بر میدارم از دل

 

 

"خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟"

 

سرد و سنگین    کوه می   گوید     جواب :

خاک           خون          نوشیده    است!


[ جمعه 86/12/17 ] [ 1:14 صبح ] [ بهزاد عبادی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در آسمان خیال بالهایم را می گشایم هر چه از زمین و آدمهایش دورتر می شوم سبک و سبکتر میشوم.می خواهم دلم را هم باخودم ببرم نمی خواهم پیش این مردم خاکی بماند.هر چه از زمین دورتر می شوم گرمای وجود خورشید را بیشترحس میکنم و تنم داغتر می شود.می خواهم آنقدر پواز کنم تا به خورشید برسمکاش ابرها سد راهم نشوند من طاقت سنگینی ابرها را ندارم هنوز خیلی مانده بخورشید برسم می خواهم آنقدر به او نزدیک شوم تا از گرمای وجودش بسوزم من عاشق سوختنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 256057