کلبه ی تنها | ||
هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن:اعتماد،قول،رابطه وقلب زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند ولی درد بسیاری دارند
ترجیح میدم روی موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو کلیسا باشم و به موتورسیکلتم فکر کنم - مارلون براندو
یه روز یه دختره با مادر بزرگش میره مانتو فروشی میگه این مانتو چنده؟فروشنده میگه 10 عدد بوسه دختره میگه من میبرم مادر بزرگم حساب میکنه
ترکه با گوسفنداش لج میکنه....میبرشون چمن مصنویی گفتم: تو شیرین منی... گفتا: تو فرهادی مگر؟... گفتم: خرابت می شوم... گفتا: تو آبادی مگر؟... گفتم: ندادی دل به من... گفتا:تو جان دادی مگر؟... گفتم: ز کویت می روم... گفتا: تو آزادی مگر؟...
هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن:اعتماد،قول،رابطه وقلب زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند ولی درد بسیاری دارند
هر روز ما آف هامونو باز می کنیم و پیام هایی رو که دوستامون فرستادن می خونی ... اما تا حالا چند بار "قرآن" رو باز کردیم تا پیام هایی رو که خداوند فرستاده بخونیم. اگه خدا رو دوست داری این پی ام رو برای همه اد لیستات بفرست
ویکتور هوگو میگه: هرگز به کسی که دوسش داری نگو دوست دارم, ویکتور هوگو غلط کرده, دوست دارم, دوست دارم , دوست دارم [ پنج شنبه 87/2/12 ] [ 12:20 صبح ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
ترکه ادعای پیغمبری میکنه میگن خب کتابت کو ؟ میگه حالا فعلا جزوه بنویسین
ترکه می خواسته گردو بشکنه گردو رو میزاره زیر پاش با آجر میزنه تو سرش
ترکه می خوره به دیوار میگه ببخشید
از رشتیه می پرسن شما تو شهرتون به روز پدر چی میگین ؟ میگه یوم الشک
یه روز ترکه یه پلیس میکشه بعد زنگ میزنه ؟؟میگه حالا شدین ؟؟تا رضازاده می خواسته وزنه ی 800 کیلویی بزنه شب ابولفضل میاد به خوابش میگه ایندفعه می گه ایندفعه دیگه روی من حساب نکن
ترکه شب بلال میخوره تا صبح اذان می گه
به ترکه می گن خدا کجاست ؟ نمیدونم والله ولی هر جا هست ابوالفضل نگهدارش باشه
از یه بسیجی می پرسن : دو خط موازی چیه ؟میگه :دو خط موازی دو خطی هستن د که هیچ گاه بهم نمی رسن مگر به دستور مقام معظم رهبری
ترکه می خواسته بنویسه یازده یه 1مینویسه یه تشدید میزاره روش
رشتی دنبال دو تا دختر می کنه ازشون جلو می زنه
به ترکه می گن نظرت درباره زلزله بم چیه ؟ میگه والا این زلزله مشت محکمی بود به دهن آمریکا
ترکه میره بهشت زیر پای مادرا له میشه
یه روز یه ترکه میره هیئت راش نمیدن سال دیگه هیئت میزنه هیچ کس رو رته نمیده
یه ترکه میره مسابقه ی قرآن خوانی سوره ی بنی اسرائیل بهش می افته انصراف میده
ترکه میره تیمارستان میبینه یه نفر رو سرش ذغال گذاشته ازش میپرسه چیکار میکنی طرف {شلوارشو میکشه پایین میگه:بفرما قیلون }
یه بار یه دزده فرا ر میکنه میره تو جوب میخوابه پلیسا پیداش می کنن بهشون میگه :شما حق ندارین منو دستگیر کنین از اینجا مربوط به نیروی دریا ییه
اگر ادیسون برق را اختراع نمی کرد چی میشد؟ خوب یکی دیگه اختراع می کرد
ترکه یه دکمه پیدا می کنه میبره پیش خیاط میگه آقا می خوام برای این دکمه یک کت بدوزید
عربه میره مغازه با لهجه میگه : آقا ربععععع دارین؟ یارو میگه :داریم ولی نه به این غلیظی [ جمعه 87/1/30 ] [ 12:45 صبح ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |