کلبه ی تنها | ||
السلام ای یاور و یار حسین السلام ای یکه غمخوار حسین
السلام ای چهره ات بدر تمام ماه تابان بنی هاشم سلام
ای حسین بن علی را تکیه گاه ای سپاه عشق را میر سپاه
یا ابا الفضل رخصت این دل ریش را تا سرایم نغمه های خویش ر
رخصتی تا خامه را گیرم به کف رخصتی تا در بر آرم از صدف
یا ابوفاضل سخن از آب نیست در دل دلبستگانت تاب نیست
عشق را یادت تداعی می کند اشک را از دیده جاری می کند
وصف تو در القمه بشنیده ایم در جوا نمردی بهینت دیده ایم
کی دگر بیند جهان مردی چو تو مادر گیتی نزاید همچو تو
با لب عطشان ننوشیدی تو آب جان فدایت میکنی دل را کباب [ پنج شنبه 86/10/20 ] [ 11:4 عصر ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
بر نگه سرد من به گرمی خورشید می نگرد هر زمان دو چشم سیاهت
تشنه این چشمه ام چه سود خدا را شبنم جان مرا نه تاب نگاهت.
جز گل خشکیدهای و برق نگاهی از تو دراین گوشه یادگار ندارم!
ز آن شب غمگین که از کنار تو رفتم یک نفس از دست غم قرار ندارم!
ای گل زیبا بهای هستی من بود گر گل خشکیده ای زکوی تو بردم
گوشه تنها چه اشک ها که فشاندم وان گل خشکیده را به سینه فشردم! [ پنج شنبه 86/10/20 ] [ 3:12 صبح ] [ بهزاد عبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |